هر چند دیگران «ابرشهر» می خوانندش و دروازه ی ورودی شرقی ایران به حساب می آمد و در دولت محمود، عنوان«منطقه ی ویژه ی بین المللی گردش گری!!» به عناوین بالا بلندش! افزوده شد؛ اما در واقع باید آن را روستایی بزرگ دانست که در طول ۳۰ سال گذشته فقط بر طول و عرض جغرافیایی اش افزوده شده و طبیعت زیبایش بیش از پیش تخریب شده است. نیشابور را می گویم! همان شهری که خیامش را در بیش از یکصدو بیست کشور دنیا با رباعیات و فلسفه ی زندگیش می شناسند و می ستایند.اما دریغ و درد از زادگاهش که به دلایل گفته و نا گفته! نشانِ زیادی از مدنیّت، شهرنشینی و اندیشه ی خیامی ندارد!.
ضمن احترام به همه ی کسانی که به اندازه ی «وُسعِ»خود برای «نیشابور» و «نیشابوریان» زحمت کشیده و می کشند؛ باید اذعان نمود علی رغم همه ی استعدادهای انسانی،اقتصادی،فرهنگی و تاریخی و جغرافیایی نهفته و یا «رانده شده»از این شهر! امروزه نیشابور، شهری بی سر و ته!است که در سایه تنگ نظری، سوء مدیریت ،حاکمیت فرصت طلبان و تفکرات ایلی و طایفه ای و ادامه ی جنگ های حیدری نعمتیِ «یکه سالارانِ تمامیت خواه» که خواسته و ناخواسته «حیاتِ» خود را در«مماتِ» نیشابور و نیشابوریان جستجو کرده و می کنند؛ اثر چندانی از آن چه در وصف این شهر جاودانه در متون تاریخی و ادبی آمده است؛ ندارد و اگر در بر «همین پاشنه» بچرخد دیگر نه از« تاک» نشانی خواهد ماند و نه از«تاک نشان».
خیام نامه بر اساس رسالت حرفه ای و برای آگاهی «دغدغه داران»کهن شهر، تلاش کرده، می کند و خواهد کرد تا با نگاهی آسیب شناسانه، وضعیت امروز نیشابور را از زوایای مختلف مورد کنکاش و بررسی قرار دهد تا شاید آنان که«دستشان»می رسد برای احیای جایگاه نیشابور در «ایران بزرگ » اندیشه ای کنند.
با توجه به فراغتی که حاصل شد تصمیم گرفتم تجاربی راکه درمسافرت های نوروزی سالیان گذشته در شهرهای مختلف به دست آورده بودم را با آن چه در زادگاهم «نیشابور»در جریان بود به صورت عینی مقایسه کنم. به همین دلیل لازم شد تا از منظر یک مسافر تازه وارد به شهرم بنگرم بنا بر این عصر جمعه ۲۹ اسفند ماه از دروازه ی جنوب غرب وارد شدم…..
استقبال نیشابور از مسافران
مسافرانی که از جاده ی سبزوار که به محدوده ی «منطقه ی ویژه ی بین المللی گردشگری» یا همان نیشابورخودمان وارد می شوند به جز «بنر» خوش آمدگویی نصب شده از طرف ستاد اسکان فرهنگیان، پارچه نوشته ی«فقیرانه» ی آویزان شده بر پایه های تابلو تبلیغاتی! از جانب دانشگاه فرهنگیان و البته «پُل نوشته» ی (خوشآمد گویی نصب شده بر روی بتن های افقی پل دولت آباد)شهرداری؛ چیزی دستگیرشان نمی شود و بر دروازه ی شهری وارد می شوند که در نگاه اول بیشتر به «بیغوله ای» می ماند که نه تناسبی با الفبای «مدنیت» و «شهرسازی »دارد و نه نشانی از«سفال ابرشهر»«فرهنگ و اندیشه ی خیام و عطار»«ریواس» و «فیروزه»ی جهانی اش.
معدودمسافرانی که آوازه ی نیشابورِ قرون نخستین اسلامی را شنیده اند «حیران»از این وضعیت نه«راهنمایی»می یابند که یاریگرشان در انتخاب مسیر باشد و نه «جذابیتی»می بینند که قدری از سرعت «اسب سرکششان»بکاهند تا شاید«رهگذری»نمایی از نیشابور را برایشان ترسیم کند. میهمانان در ادامه ی مسیربه دو گروه تقسیم می شوند:
الف: اکثریتی از مسیر کمربندی شمالی ادامه ی مسیر می دهند که پس از دو دهه،نه تنها هیچ گونه فضاسازی برای آن انجام نگرفته که در حاشیه ی این مسیر از جان آدمی زاد تا شیر مرغ و هر گونه «آشغال» چشم مسافران را می نوازد تا سمفونی «بی سر انجامی» با رسیدن به «خرابه»ی تقاطع باغ رود شهر کامل تر شود. (قرار بود این طرح در اسفند ماه ۱۳۹۳به بهره برداری برسدتا شاید نمادی برای نیشابور« مدرن» باشد؛اما«آدم های کوچک»که توان «ساختن شهر»را نخواهند داشت با اشکال تراشی و بهانه جویی های بی سرانجام؛ فقط افتتاح آن را به تاخیر انداختند) در شِبه میدانِ باغ رود؛ مسئولین محترم در نهایت کج سلیقگی راهنمایان نوروزی را در نقطه ای کور مستقر کرده اند که تنها نتیجه ی آن عدم رغبت مسافران عبوری، برای توقف و پرس و جو در باره ی شهر خیام است.تنها عمارت! ساخته شده ی دولت پیشین در این منطقه هم که برای راهنمایی مسافران در نظر گرفته شده بود شاید از سر ناچاری به مرکزی برای فروش سوغات! تبدیل شده است.این گروه از مسافران عمدتا مستقیم از نیشابور خارج شده و به طرف مشهد ادامه ی مسیر می دهند.
ب:اقلیتی از مسافران عاشق نیشابوردر جستجوی معشوقه ی خویش از کمربندی! وارد شهر می شوند که چشم تان روز بد نبیند؛این قسمت که اتفاقا هنوز جزو شهر نشده است وضع اسف باری دارد:
۱-بیابان منطقه ی فیض آباد و اطراف کمربندی پر است از لاستیک و اتاق های های فرسوده کامیون،دست اندازهای فراوان،نخاله های بنایی و آشغال، پیاده روهای فاقد جدول ، وجود تعمیرگاه های متعدد وسایل نقلیه ی سنگین که چهره ی آن را زننده و کثیف نموده است و قبرستانی که از ۳۰ سال قبل! در دل منطقه ی مسکونی – تجاری واقع شده و هیچ سامانی ندارد و چشم عابران را می نوازد تا شاید «مرگ»از یادشان نرود.
۲-خرابی آسفالت در محدودی شهری، گاری های متعدد رها شده ی دست فروشان،وسایل نقلیه ی راه سازی که همه ی سال در حاشیه ی میدان صنعت پارک شده اند و نابسامانی مبلمان شهری، در ادامه ی مسیر چنان زشت و بد ترکیب است که کمتر مسافری تصور ورود به شهر نیشابور را دارد و بسیاری را تصور بر این است که اینجا فقط«روستایی بزرگ» است.
۳-داخل شهر تقریبا هیچ اثری از کوچه باغ های مثال زدنی نیشابور نیست و معدود باغ های باقی مانده در سایه ی لطف، عنایت و برنامه ریزی مدیران معزز دچار مرگ تدریجی درختان چند ده ساله شده اند
و هیچ کس هم به فکر «حراست» از آن ها نیست.شاید منتظرند تا عمارت هایی با نمای«کامپوزیت»از آن ها برآید.
۴- وضع «خیام»«عطار»«شایاخ»و سایر اماکن تاریخی و فرهنگی هم که روشن است وکماکان مانند ۳۰سال پیش اداره می شوند.«نا به سامان»و «بی برنامه»و باید گفت:«سال به سال دریغ از پارسال».
وضع زیر گذر خیام هم که مخصوصا با یک بارندگی «اکشن»و دیدنی است.
۵- مسئولین محترم شهرداری برای ساخت و نصب«اِلِمان های»نوروزی زحمت بسیار کشیده اند اما به نظر می رسد این «نمادها» که گویا باید معرف فرهنگ ،تمدن و تاریخ شهر باشند از این مهم تهی و بار معنایی لازم را ندارند.
۶-نیشابور «چشم انداز»و «مبلمان»شهری نابسامانی دارد از جمله به دلیل عدم وجود «الگوی»علمی تعیین شده در نماسازی شهری به ویژه در خیابان های اصلی ، تابلو های نصب شده ی گوناگون اماکن و دیوار نویسی های غیر اصولی؛ چشم انداز مناسبی به ویژه برای تازه واردها به این شهر وجود ندارد.
۷-خدایش بیامرزد «خالق مسجد چوبی» را که با همتی بلند بنای حرکتی ماندگار را در نیشابور گذاشت و هر ساله تعداد زیادی مسافر سراغ آن را می گیرند. متاسفانه به دلایل گو ناگون این مجموعه ی جذاب دچار مشکل شده است و گویا در سایه ی کم توجهی در حال از بین رفتن است.
۸-معدود مسافرانی که خوسته اند و یا ناچار شده اند شبی را در نیشابور بگذرانند در نبود«هتل»و مسافرخانه ! به خانه های معلم و مدارس پناه برده اند که در این بی سامانی ازسامانی برخوردار بودند و باید از ساعیان و بانیان آن تقدیر نمود.
۹- چند صباحی است فرماندار دولت «تدبیر»در حال مستقر شدن است .اما ظاهرا برخی مسئولین شهر به همان بی سامانی های «دولتین محمود»عادت کرده اند! از جمله صبح روز یکم فروردین با مشاهده ی صف طولانی خودروهای عمدتا مسافر، در جایگاه«شرکت نفت»؛وقتی سراغ علت رفتم،پی بردم که مدیران محترم پخش فراورده های نفتی نیشابور به دلیل «کمبود»نیرو،چند تلمبه را خاموش کرده اند و مردم در صف مانده اند.به مدیر شرکت نفت که از قضا در محل کار حضور داشتند سخت اعتراض کردم! ایشان قول رفع مشکل را داد اما تا به آقای فرماندار متوسل نشدم و ایشان هم به جد پی گیری نکردند مشکل حل نشد. این هم گوشه ای از میهمان نوازی و استقبال از مسافران نوروزی .
چه باید کرد؟
در این نوشتار تلاش شد تا برخی کاستی های «ابر شهر» در استقبال از «توریست های ملی» بیان شود به نظر می رسد فارغ از لزوم توجه به «شایسته سالاری» به عنوان رکن اصلی توسعه و پیشرفت هر جامعه ی انسانی،ارایه برخی از راه حل ها میتواند تکمیل کننده این گزارش باشد.
۱- ستاد استقبال از مسافران در ابتدای ورودی نیشابور(قبل از پل دولت آباد) مستقر شود.
۲- پیشنهاد می شود اعضای شورای شهر و شهرداری به جای سفر به «چین و ماچین»و کیش و کشتی سواری!؛ به همین سبزوار،اسفراین(که در روزگاری نه چندان دور جزو نیشابور بودند)و یا جیرفت که دارای شباهت های فراوانی با شهر ماست،سفر کنند تا مقداری با چگونگی استقبال از مسافرین، گسترش فضای سبز و توسعه ی شهری و …آشنا شوند.
۳- شهرداری و شورای شهر با اولویت بندی نیازها و مدیریت منابع به جای پرداختن به امور غیر ضرور نظیر «ورزش محلات» و «شب فرهنگی نیشابور»و صرف هزینه های میلیاردی! ورودی و خروجی های نیشابور از جمله «پل دولت آباد» را سامان بخشند و امکانات و جذابیت های لازم برای «توقف بیشتر»مسافران ودر نتیجه ایجاد درآمد و ثروت برای شهر را فراهم آورند.
۴- مسئولین محترم ضمن توجه به وضعیت آزاد راه«حرم تا حرم»و تلاش برای جلوگیری از تضییع حق نیشابور، تکلیف کمربندی شمالی را هم هرچه زودتر تعیین کنند.ایجاد چشم انداز جذاب و احداث فضای مناسب برای توقف موقت مسافران در این مسیرگام مهمی برای جذب مسافران است.
۵-فعالیت جدی تر «ستاد نوروزی»مرکب از مدیران شهرستان می تواند به ایجاد هماهنگی بیشتر برای استقبال از میهمانان کمک کند.
۶-شهرداری با تعریف الگوی «علمی خاص» برای نمای اماکن خیابان های اصلی ،سامان دهی تابلوهای تبلیغاتی و جلوگیری از دیوار نویسی ها ؛می تواند چشم انداز زیبا و جذابی را برای شهر ایجاد نماید.
۷-منطقه ی فیض آباد به عنوان گلوگاه ورودی نیشابور از سمت غرب باید با الزام صاحبان تعمیرگاه ها به رعایت اصول اولیه ی زیست و مبلمان شهری ،اصلاح پیاده روها و آسفالت معابر؛در یک برنامه ی تعریف شده باید سامان دهی شود.انتقال وسایل نقلیه ی سنگین و را ه سازی پارک شده در مسیر خیابان های این منطقه،جمع آوری زباله ها و لاستیک های فرسوده، الزام صاحبان کارگاه ها به انتقال ضایعات از دیگر نکات مهم به نظر می آید.
۸-شهرداری با جلوگیری از تغییر کاربری و خرید باغ های قدیمی شهر و تبدیل آن ها به «باغ ایرانی» می تواند ضمن احیای خاطره ی کوچه باغ های نیشابور، گردشگران زیادی را جذب نماید.به راستی فکر کرده ایم«هشت بهشت»اصفهان جز مدیریت و برنامه ریزیچه دارد که باغ های خیابان سعیدی،کوچه ی واعظی،منوچهری شمالی و امین اسلامی نیشابور ندارند؟
۹-به دلیل نزدیکی به مشهد می توان با راه اندازی قطار سریع السیرو جذب سرمایه های بخش خصوصی ،در دامنه ی بینالود،مراکز و حتی شهرک های توریستی احداث نمود.
۱۰-با هماهنگی و حمایت از مالک و یا مالکان مسجد چوبی،می توان این مجموعه را به یک تفرجگاه شایسته تبدیل نمود.
۱۱-همکاری شهرداری با میراث فرهنگی برای ساماندهی مجموعه ی «خیام،آرامگاه یغما،عطار،آرامگاه مشاهیر و شادیاخ»و احداث یک «باغ ایرانی»در این محدوده می تواند گام تاریخی و مهمی برای احیای «ابرشهر»باشد.
چنین باد
خیام نامه